اندر بآب ِ احوالات ِ مـَـهـــلآ
گاهی وقتها ، دلت خیلی میگیرد !
دلت از خودت و خدای ِ خودت ، پر میشود !
پر میشود نه فقط به اندازه پرشدن دلت ، تمام وجودت از خودت پر میشود .
من که عادت دارم به این باختهای ِ بدون برد اما یاس خیلی قشنگ گفته :
" دیگه تمومه ، دیگه بریدم ... دیگه خستم از اینکه ، هر چی، هی اومدم و نرسیدم ... "
این من هستم !
مهلآی ِ نآرنجی ِ لوآشکی *:)
مـن یـک فروردین ماهیم و بـه ایـن افـتـخـار مـیـکـنـم که :
زندگی ام فرفره موئه و این عشق پــــــــآک ِ ؛
هـمـیـشـه مـیـخـنـدم اما بـا هـر کسی نـمیپرم ،
غـرور دارم ولـی نـه برای رفـیـق ، بـا هـمـه صـافَـم ،
یک جیمی ِ عزیز ِ دل ، استم ! *:) ،
خونم نآرنجی تر از پرتقآل ِ ،
همیشه شآآآآآآآآآدم, سپهرآیینی اَستم، عاشق خدام؛ شیطانم حسآآآآآآآآآآبی؛ با همه صمیمی میشوم، احساساتی هستم، هرجا که بروم با همه دوست میشوم و..و...و...
به همهی این ها افتخار میکنم! اینها دست آوردهای کوچکی نیستند! همهی اینها منم و هیچکس نمیتواند مرا تغییر دهد!
نه شما ای مدیر دبیرستان، میتوانی شیطنتهایم را از من بگیری؛ نه تو ای غصه میتوانی شادیهایم را کم کنی....
من همین هستم و افتخار میکنم به خودم!
خوشبخت بودن یعنی همهی این افتخارات به ظاهر کوچک ولی خیلی بزرگ!
مگر خوشبختی چیزی جز این است ؟
پ.ن: میبینید چه دختر خوبی استم من! :دی
نظرات شما عزیزان: